«ليس شذني من يخاف الموت ما أهون الموت علي سبيل نيل العز و احياء الحق. ليس الموت في سبيل العز الا حياه خالده، وليست الحياه مع الذل الاالموت الذي لاحياه معه. افبالموت تخوفني؟
هيات، طال سهمك و خاب ظنك! لَستُه أخاف الموت…»[3]
شأن من كسي نيست كه از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق سبك و راحت است. مرگ در راه عزت، جز زندگي جاويد نيست و زندگي با لذت جز مرگي فاقد حيات نيست. آيا مرا از مرگ ميترساني؟ تيرت به خطا رفته است و گمانت تباه است. من كسي نيستم كه از مرگ بهراسم…
امام حسين(ع) با بنيان گذاشتن چنين مكتبي اسلام را زنده كرد، اين مكتب برخاسته از مكتب تربيتي پيامبر اكرم(ص) و امير مؤمنان(ع) بود، مكتبي كه به انحراف و اضمحلال رفته بود و حسين(ع) روي آن را به تمامه برپا كرد و پرچمي برافراشت كه هميشة تاريخ در اهتزاز باشد. گويا سخن مشهور پيامبر اكرم(ص) بيانگر همين حقيقت بود، كه فرموده است:
«حسين مني و انا من حسين»[4]
حسين(ع) از من است و من از حسينم.
اين بدان معني است كه او و حسين(ع) از نظر وجوب محبت و حرمت شخص واحدند، زيرا محبت حسين، محبت رسول خدا و محبت رسول خدا، محبت خداست. اين يگانگي و اين سخن كه «من از حسينم»،مؤيد بقاي دين و آيين رسولالله به وسيله حسين(ع) و احياء و ماندگاري آن مكتب بوسيله اوست. زيرا اگر كربلا وعاشورا برپا نميشد و مكتب حسيني شكل نميگرفت، چنان اسلام وارونه ميگرديد كه هيچ از آن نميماند. امام خميني(ره) در اين باره فرموده است:
«در صدر اسلام پس از رحلت پيغمبر ختمي مرتبت پايهگذار عدالت و آزادي، ميرفت كه با كجرويهاي بنياميه، اسلام در حلقوم ستمكاران فرود رود و عدالت در زير پاي تبهكاران نابود شود كه سيدالشهدا عليهالسلام نهضت عظيم عاشورا را برپا نمود و با فداكاري و خون خود و عزيزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنياميه را محكوم و پايههاي آن را فرو ريخت.»[5]
پس از پيامبر اكرم(ص) در پي تحولاتي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي دگرگوني هاي اساسي شكل گرفت و اين دگرگوني ها در حكومت معاويه به نقطة اوج خود رسيد: بيعت اجباري، برهم خوردن مساوات اجتماعي و شكلگيري نظام طبقاتي، منسوخ شدن عدالت، حاكم شدن جاهليت در لباس اسلام، تبديل بيتالمال مسلمانان به خزانة شخصي زمامداران، شكنجه و آزار و…
اين گونه بود كه حسين(ع) به پا خاست و با خون خود اين ننگها را از دامن اسلام و مسلماني شست؛ و مكتب حسيني را بنيان گذاشت؛ تا اين مكتب و آفرينندة آن هماره در تاريخ و تاريخ انديشهها و قلوب ماندگار و جاويد بماند.
در اين مقاله اهتمام بر اين است كه با توجه به عظمت شخصيت امام حسين(ع) و انديشة فرامند او در گسترة زمان و تاريخ، مهمترين اصول و عواملي كه با وجود شخصيتهاي زياد علمي، سياسي، مذهبي و… در طول تاريخ حيات بشري، موجب ماندگاري اين شخصيت برجسته در تاريخ انديشهها و قلوب انسانهاي آزاديخواه و حريتطلب و عدالت جو شده است، مورد بررس و مطالعه قرار گيرد. در مطالعه موضوع از روش كتابخانهاي و تحليل محتوي استفاده ميگردد.
تعريف واژگان :
الف) اصول: در لغت به معاني: ريشهها، بيخها، پايهها، بنيادها و قواعد و قوانين آمده است.[6]
در اصطلاح به پايهها و ريشههاي يك چيز گفته ميشود كه: موجب قوام و حفظ موجوديت و تداوم بقاي آن چيز است. به عبارت ديگر، اركاني كه عامل پيوستگي و پايداري امري باشد، به آن اصول گفته ميشود.
ب) ماندگاري: در اينجا به هر امري كه بواسطة كيفيت وجود و عمل و ميزان اثرگذاري و اثربخشي آن همواره در يادها و خاطرهها و انديشهها زنده و تداوم داشته باشد.
ج) انديشه: انديشه در لغت به معناي فكر، گمان و ترس و بيم است.
در اصطلاح مجموعة تراوش فكري و ذهني انسان كه بر اثر تفكر و تعقل دربارة خود و جهان و محيط پيرامون و خدا حاصل ميگردد.
د) امام حسين(ع): پيشواي سوم شيعيان داراي كمالات عاليه انساني و الهي و صاحب نهضتي كه بعلت متمايز بودن علت و انگيزه وشيوه و هدف نهضتش از ساير نهضتها و جنبشهاي آزدايخواهانه، همواره مورد توجه انديشمندان و نهضتهاي آزاديبخش بوده است.
اهداف :
از جمله اهداف مقاله بررسي و شناخت علل و عوامل جاودانگي انديشه امام حسين(ع) در افكارو انديشهها و ديگر صفاتي كه موجب پيوند و قرابت مسلمانان و انسانهاي عدالتخواه و آزاديخواه با آن شخصيت آسماني بوده است، ميباشد.
نظرات شما عزیزان: